رادمهر و رادمان بُش دو برادر شهرکردی هستند که تا کنون دوبار در جشنواره ادبیات کودک و نوجوان در فرهنگ رضوی در بخش داستان نویسی حائز رتبه شده اند.

این دو برادر که در جشنواره های هفتم و نهم شرکت کرده و به عنوان نفرات برگزیده بخش داستان نویسی در رده سنی کودک معرفی شده اند، چگونگی حضور خود در جشنواره ادبیات کودک و نوجوان در فرهنگ رضوی را اینگونه شرح دادند:

رادمهر بش، کلاس ششم ابتدایی:

اسم داستان هایی که برای این جشنواره نوشتی چه بوده و مختصری از موضوع را هم برایمان بگو:

در سال 91 با داستان کاش می شد در جشنواره شرکت کردم این داستان روایتی از پسر فقیری است که آرزو داشت به زیارت امام رضا (ع) برود و برای خواهر فلجش شفا بگیرد ولی چون وضع مالی آن ها اجازه رفتن به مشهد نمی داد، یک شب تصمیم می گیرد با امام رضا درد دل کند.

داستان دوم با نام آش نذری، جریان یک دیگ است که در زیرزمینی تاریک محبوس شده و آرزو دارد یکروز در آن آش نذری پخته شود، و در آخر روز تولد امام رضا (ع) او را از زیر زمین بیرون می برند و آش می پزند.

امسال هم با داستان کارت هدیه در جشنواره شرکت کرده ام، این د استان حکایت یک پسربچه است که در جشنواره جشنواره ادبیات کودک و نوجوان در فرهنگ رضوی شرکت کرده و برگزیده شده و یک کارت هدیه صدهزارتومانی دریافت کرده و حالا می خواهد تصمیم بگیرد که با این کارت هدیه چکار کند.

ویژگی که این داستانم دارد این است که تمام تاریخ هایی که در آن استفاده شده با تقویم مطابقت دارد.

آیا تا به حال به زیارت حرم امام رضا رفته ای؟ دوست داری دوباره بروی؟

من تا کنون سه بار مشهد رفته ام و حرم امام رضا (ع) را دیده ام و این سفرها در تجسم فضای حرم و حس و حال دادن به داستان هایم خیلی به من کمک می کند. آرزو  دارم امسال اگر برنده شدم جایزه ام سفر به مشهد مقدس و زیارت حرم امام رضا (ع) باشد.

اگر به مشهد بروم از امام رضا (ع) بخاطر تمام کمک هایی که به من کرده تشکر می کنم و به ایشان می گویم:«ممنونم که به من کمک کردید تا داستان خوبی بنویسم و برنده شوم.»

چطور از فراخوان این جشنواره با اطلاع شدی و چطور متوجه شدی که برگزیده شده ای؟

اولین بار فراخوان این جشنواره را در نمایشگاه کتابی که در اداره کل ارشاد برگزار شده  بود دیدم و شرکت کردم، روزی که به تلفنم همراه مادرم زنگ زدند و گفتند من برگزیده شده ام از خوشحالی بالا و پایین می پریدم و نمی دانستم از شادی چکار کنم.

رادمان بُش، کلاس سوم ابتدایی:

شما برایمان بگو که موضوع داستانت چیست؟

اسم داستانی که برگزیده شده «پر» بود و جریان یک کبوتری است که از حرم امام رضا (ع) به خانه یک پسربچه می رود و یک پر از خود به او یادگاری می دهد.

من در دوسالگی به مشهد رفته ام و چیزی از حرم به یاد ندارم ولی فکر این داستان از آنجایی به ذهنم رسید که دیدم در تلوزیون زیاد از کبوترهای حرم حرف می زنند و همه بچه ها مشهد که می روند، به کبوترها دانه می دهند من هم د استانم را درمورد یک کبوتر نوشتم.

امسال هم اسم داستانم «خواب واقعی» هست و جریان یک پسربچه است که همیشه خواب حرم امام رضا (ع) را می بیند و برای دوستانش تعریف می کند ولی آن ها مسخره اش می کنند تا اینکه تصمیم می گیرد دیگر خواب هایش را برای کسی تعریف نکند و وقتی واقعا به زیارت رفت، برای دوستانش از حرم حرف بزند.

چقدر دوست داری که به مشهد بروی؟

من همیشه برای تمام کارهایم نذر صلوات می گیرم مثلا وقتی در مدرسه مسابقه مشاعره بود نذر کردم که برنده شوم و این اتفاق افتاد و نه تنها بین همکلاسی های خود که بین کلاس چهارمی ها هم اول شدم. اما تا کنون هرچه برای زیارت مشهد نذر صلوات گرفته ام امام رضا (ع) مرا نطلبیده و خیلی دوست دارم که اگر در جشنواره برنده شدم جایزه ام سفر مشهد باشد.

آیا برای جشنواره های دیگر هم  داستان فرستاده اید؟

نه. من و برادرم فقط برای این جشنواره داستان می نویسیم فقط امسال برای جشنواره شاه چراغ هم داستان نوشته ایم و در جشنواره ادبیات کودک و نوجوان در فرهنگ رضوی علاوه بر داستان قطعه ادبی هم نوشته ایم.

دبیرخانه جشنواره ادبیان کودک ونوجوان در دفرهنگ رضوی برای این دوبرادر با استعداد آرزوی موفقیت روز افزون دارد...